پاکبازان

ساخت وبلاگ
با گرانجانی تن دل چه تواند کردن؟دانه سوخته در گل چه تواند کردن؟خاکساری و تحمل زره داودی استشورش بحر به ساحل چه تواند کردن؟راه خوابیده به فریاد نگردد بیدارپند با عاشق بیدل چه تواند کردن؟سیل از کشور ویرانه تهیدست رودباده با مردم عاقل چه تواند کردن؟سخت رو از دم شمشیر نگرداند رویسخن سرد به سایل چه تواند کردن؟ایمن است از خطر پرده دران پرده غیبخار با آبله دل چه تواند کردن؟هر سر خاری اگر نشتر الماس شودبا گرانجانی کاهل چه تواند کردن؟آب شمشیر فزون می شود از دیده نرمنگه عجز به قاتل چه تواند کردن؟شرم اگر پرده مستوری لیلی نشودپرده نازک محمل چه تواند کردن؟در پی حاصل اگر دیده موران نبودآفت برق به حاصل چه تواند کردن؟چرخ را از حرکت لنگر تمکین تو داشتبا تو ظالم کشش دل چه تواند کردن؟مانع شورش دریا نشود صائب موجبا جنون قید سلاسل چه تواند کردن؟برچسب‌ها: صائب تبریزی پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 165 تاريخ : سه شنبه 13 ارديبهشت 1401 ساعت: 1:28

آموزگار اگرچه خداوندگار نیستبعد از خدای، برتر از آموزگار نیستآموزگار خلقت انسان نمی‏کندکاین نقش جز به عهدۀ حق واگذار نیستسازنده و مهندس اعظم بود خدایآری که جز خدای را این اقتدار نیستلیکن به کار تربیت روح آدمیآموزگار خوب کم از کردگار نیستعرش خدای کرسی تعلیم شد، ولیکاین منزلت نصیب یکی از هزار نیستکرسی‏نشین مسند تعلیم عالمی استکالوده دست و دامنش از ننگ و عار نیسترحمت بر انبیاء که نخستین معلّم‏اندوندر کتابشان سخن نابکار نیستسازندگان تجمع آدمی شدندسازنده نیست هر که نبوت شعار نیستبالاتر از مقام معلم به شرط دینکس را مقام و منزلت و اعتبار نیستایمان اگر نبود، مجو ایمنی زعلمکانسان به جز به ایمان پرهیزگار نیستدانش چراغ ره بود، ایمان دلیل راهگمراه بی‏دلیل، به حق رهسپار نیستعلم است حربه‏ای که گر ایمان نباشدشجز حربه‏ای کشنده و انسان شکار نیستشاگرد بر طریق معلم قدم زندوای از معلّمی زخطا بر کنار نیستآموزگار باید خدمتگزار خلقآموزگار نیست که خدمتگزار نیستآموزگار باید دانای روزگارکاموزگارتر کس از روزگار نیستایام اگرچه حلقۀ زنجیر عالم استوین رشته را گسستگی اندر قطار نیستهرروز، روز تجربت و علم تازه ای استکامروز را به کهنۀ دیروز کار نیستنو کن سلاح علم که در عرصۀ حیاتعلم کهن برندۀ این کارزار نیستجز عالم زمان نتواند معلّمیکایام جز به علم زمان نامدار نیستبرچسب‌ها: صادق سرمد پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 209 تاريخ : سه شنبه 13 ارديبهشت 1401 ساعت: 1:28

حاجت دام و کمندی نیست در تسخیر ماگردش چشمی بود بس حلقه زنجیر ماما خراب از آب شمشیر تغافل گشته ایممی توان کردن به گرد دامنی تعمیر مااز عیار نامه ما دردمندان آگهندمی شود در زخم ظاهر جوهر شمشیر ماچون کمان هر چند مشت استخوانی گشته ایممی شود از جوشن گردون ترازو تیر مادل ز بیم غمزه از زلفش نمی آید برونبیشتر در پرده شب می چرد نخجیر مادر فضای خاطر ما تیر پیکان می شودآه می گردد گره در سینه دلگیر مامنزل نقل مکان ماست اوج لامکانوادی امکان ندارد عرصه شبگیر مااز خجالت چون نگردد تیشه فرهاد آب؟کوه را برداشت از جا ناله زنجیر ماخواب ما با خواب چشم یار از یک پرده استهیچ کس بیرون نمی آرد سر از تعبیر ماگنجها در گوشه ویران ما در خاک هستآبروی سعی را گوهر کند تعمیر مادیدن ما تلخکامان تلخ سازد کام رادایه گویا داد از پستان حنظل شیر مامادر از فرزند ناهموار خجلت می کشدخاک سر بالا نیارد کرد از تقصیر ماخود هم از زلف دراز خویش دربند بلاستیک سرش بر گردن یوسف بود زنجیر مااین که صائب دست ما از دامن او کوته استنارسایی های اقبال است دامنگیر مابرچسب‌ها: صائب تبریزی پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 168 تاريخ : سه شنبه 13 ارديبهشت 1401 ساعت: 1:28